همشهری آنلاین: جمعی از استادان و پژوهشگران فلسفه در مرکز فرهنگی شهر کتاب گرد آمدند.

خانه‌ای برای فلسفه

به گزارش موسسه فرهنگي شهر كتاب، پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، گروه‌های مختلف جامعه‌ علمی و فرهنگی کشور، در حمایت از حسن روحانی، پویش‌های خودجوشی راه انداختند که تلاش آن‌ها در نهایت به ثمر نشست.

پس از انتخابات نوبت به آن رسید که این گروه‌ها، با توجه به عملکرد چهار ساله‌ رئیس جمهور، نقدها و مطالبات خود را بیان کنند. یکی از این گروه‌ها متشکل از جمعی از استادان و پژوهشگران فلسفه بود که برخی از اعضای آن در روز یکشنبه یازدهم تیر در مرکز فرهنگی شهر کتاب گرد آمدند تا با نظر به خواسته‌ها و مطالبات‌شان از دولت آتی مطالبی را بیان کنند.

در ابتدای این نشست، علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، ضمن اشاره به پویشی که هسته‌ نخستین آن دکتر حسین شیخ‌رضایی، دکتر امیرحسین خداپرست، دکتر بابک عباسی و دکتر مالک حسینی بودند، درباره‌ مطالبات اهل فلسفه از دولت آتی ایران گفت: پس از پایان انتخابات قرار شد اهل فلسفه مطالبات‌شان را از رئیس جمهور در عرصه‌های علمی و فرهنگی و سیاسی کشور بیان کنند و دو مساله را پی بگیرند: نخست، تا سال ۱۴۰۰، که دولت جدید روی کار است، اهل فلسفه چه انتظاراتی از دولت دارند و چه مقدار می‌توانند به تحقق انتظارات‌شان امیدوار باشند؟ دوم، توانایی‌های اهل فلسفه چه‌قدر است و به طور مشترک چه کاری برای فلسفه و فرهنگ در ایران می‌توانند انجام دهند؟ آن‌چه در این گروه اهمیت دارد رابطه‌ی اهل فلسفه با اجتماع و سیاست است و این‌که حضور اهل فلسفه در عرصه‌ی سیاست چه تفاوتی با حضور یک جامعه‌شناس، داستان‌نویس، روان‌شناس یا متخصصان دیگر دارد.

محمدخانی در ادامه به ذکر مواردی پرداخت که شکل‌گیری آن‌ها در دولت جدید انتظار می‌رود:

۱. گفت‌وگوهای فکری و فلسفی میان اهل فلسفه شکل بگیرد و این گروه با حوزه‌های مختلف دیگر نیز به تبادل نظر و همکاری‌های مشترک بپردازد.

۲. شرایط ما در ایران امروز،در حالی که منطقه به سمت جنگ می‌رود، شرایط دشواری است و باید دیپلماسی فرهنگی ایجاد کرد. چه کسانی باید این دنیای پرخشونت را تلطیف کنند؟ دیپلماسی فرهنگی در این شرایط می‌تواند به کمک دولت بیاید وبرگزاری همایش‌های مشترک با گروه‌های فرهنگی خارج از ایران یکی از این راهکارهاست

۳. ما می‌توانیم فیلسوفان و محققان برجسته‌ فلسفی را به ایران دعوت کنیم.

۴. پرسش‌جویی و پاسخ‌گویی باید تقویت شود.

۵. وضعیت گروه‌های فلسفه در دانشگاه‌ها و نشر کتاب‌های فلسفی در ایران آسیب‌شناسانه ارزیابی شود.

۶. ارتباط فلسفه در دانشگاه و بیرون از دانشگاه تقویت شود.

پس از محمدخانی، دکتر حسین شیخ‌رضایی سخن گفت. شیخ‌رضایی در ابتدای سخنان خود به نحوه‌ی شکل‌گیری پویش اشاره کرد: ایده‌ پویش در درون گروه کوچکی شکل گرفت و بعد به صورت گسترده مطرح و از آن استقبال شد. شاید اولین باری بود که گروهی از اهل فلسفه اقدامی مدنی در عرصه‌ی عمومی انجام داده‌اند. من خاطرم نمی‌آید، به خصوص در حوزه‌ی سیاسی، تشکلی فلسفی نقشی ایفا کرده باشد. از همان ابتدا این مساله توجه خیلی‌ها را جلب کرده بود که اصناف دیگری به مسائلی اعتراض کرده‌اند اما درباره‌ اهل فلسفه کمتر اتفاق افتاده است. از قضا نقدی که به این پویشِ جمع‌آوریِ امضا وارد شد این بود که افرادی که این متن را امضا می‌کنند آیا از منظر حوزه‌ی تخصصی خود صحبت می‌کنند یا خیر.ب حث‌های جالبی مطرح شد که آیا تصمیم شما صرفاً آوردن یک اسمِ شخصی برای تأثیر بر افکار عمومی است یا فیلسوف بودن در این‌جا نقش دارد.خیلی از کسانی که مخالف بودند و دوست نداشتند امضا کنند مساله‌شان این بود که فیلسوف بودن یا فلسفه خواندن نقشی ندارد و ما به عنوان یک شهروند به این مساله توجه می‌کنیم و امضای جمعی از اهل فلسفه مدخلیتی ندارد. این پرسش باعث شد شبهه‌ای در معنا و مفهوم کار ایجاد شود.

شیخ‌رضایی گفت: ما تشکل‌هایی فلسفی در کشور داریم اما همه آن‌ها به خاطر نوع سیاست‌گذاری مشروعیت‌شان را از وزارت علوم گرفته‌اند. وزارت علوم در دوره‌های گذشته روی انجمن‌های علمی و در چهار سال گذشته بر شرکت‌های دانش‌بنیان و انجمن‌های علمی تأکید داشت. بسیاری از انجمن‌های علمی هنوز فعالیت دارند و منشأ اثر هستند اما در چارچوب وزارت علوم کار می‌کنند. اما در رشته‌ای مانند فلسفه بخش مهمی از کار هنوز هم بیرون دانشگاه انجام می‌شود. کتاب‌هایی که ترجمه می‌شود، خوانندگان آثار فلسفی و جلساتی که برگزار می‌شود، در موارد بسیاری مربوط به کسانی است که حرفه‌شان رشته‌ی فلسفه نیست. این را به عنوان نقطه‌ضعف نمی‌گویم؛ این نقطه‌ی قوت است. تصور ما این است که لازم است خلأ فعلی پر شود و نهاد و انجمنی با محوریت فلسفه تشکیل شود و شمولش بیش از اعضای فلسفه باشد و بتواند حلقه‌ی اتصال فلسفه با مسائل ملموس جامعه باشد.

شیخ‌رضایی اهداف برگزاری این نشست را بررسی این موارد عنوان کرد: 1. امکان و مطلوبیت تداوم کاری که شروع شده است، و اینکه آیا همین اهداف خاص اجتماعی ـ سیاسی می‌تواند ادامه بیابد یا باید تغییر موضع داد؟ 2. طرح مطالبات اهل فلسفه از دولت، عموماً، و از وزارت علوم، خصوصاً. البته این مطالبات حتماً با موانعی روبه‌رو می‌شود و به‌تمام اجرا نمی‌شود اما طرح مساله و مطالبه قابل صحبت است.3. آسیب‌شناسی دائمی وضعیت فلسفه در ایران؛ 4. گسترش فعالیت‌های بین‌المللی، که با امکانات شهر کتاب این مساله قابل تحقق است. 5. بررسی جوانب مختلف شکل‌گیری یک تشکل یا حلقه‌ حرفه‌ای که فعالیت‌هایش به انجمن‌های علمی تحت نظارت وزارت علوم ختم نمی‌شود و می‌تواند گسترده‌تر باشد.

پس از دکتر شیخ‌رضایی، حاضران به اظهار نظر پرداختند. دکتر موسی اکرمی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات، با اشاره به امضای بیش از دویست نفر فعال فلسفه، که بازتاب خوبی در جامعه داشت، گفت: فیلسوفان وظیفه‌شان تعبیر و تغییرِ توأمانِ جهان است. فیلسوفان باید مشارکت حداکثری در نظرپردازی و کنشگری سیاسی داشته باشند. متأسفانه کشور ما وضعیت خاصی داشته که احزاب در آن شکل نگرفته‌اند و افراد خاص هم چندان نتوانستند بدون هزینه موضع‌گیری کنند. اتفاقی که افتاد نشان داد که می‌شود به عنوان یک گروه نخبه نقش جمعی ایفا کنیم بی‌آن‌که نگران هزینه‌پردازی گزافی باشیم که فعالیت فردی به دنبال دارد. ما انجمن‌های علمی و حرفه‌ای دانشگاهی داریم که نوع کارشان فرق دارد و بیشتر بر تعبیر جهان متمرکزند. آن‌ها منافع و مشکلات خاص خود را دارند. موضع‌گیری اهل فلسفه در انتخابات فضا را باز کرد و می‌شود امید بست که فلسفه‌ورزان دست به دست هم بدهند و بی‌آن‌که نگران هزینه‌ی زیادی باشند، با هم همکاری کنند. اکنون ذهن من به سمت تأسیس یک خانه‌ی فلسفه رفته است. ما الان خانه‌ی موسیقی و سینما داریم که فعال هستند و از استقلال خودشان دفاع می‌کنند. ما می‌توانیم در مقام شهروندی که کار فکری و دانشگاهی داریم، انتظار داشته باشیم دولت به ما کمک کند که خانه‌ی فلسفه داشته باشیم تا بسیاری از اهداف مورد نظر را پوشش دهیم. موضع‌گیری‌های ما می‌تواند در سطح ملی به صورت بیانیه‌ی رسمی از طریق همان خانه‌ی فلسفه مطرح شود، بدون آن‌که دولتی که مجوز تأسیس این مکان را می‌دهد از ما متوقع باشد وارد دسته‌بندی‌های خاص و هواداری سطحی و گذرا شویم.

دکتر سیدحسین موسویان، عضو هیئت علمی مؤسسه‌ پژوهشی حکمت و فلسفه، در ادامه‌ی این نشست گفت: ابتدا ما باید این پویش را آسیب‌شناسی کنیم. وقتی به انتخابات و اتفاقات این‌چنینی نزدیک می‌شویم یک‌باره مانند جمعیت تشنه‌ای که همه دنبال آب هستند، همه می‌دوند تا به آب برسند اما گویی با نوشیدن یک لیوان آب، همه سیراب می‌شوند و کنار می‌کشند؛ دیگر فکر ذخیره و نگه‌داری آب نیستند. این آفت عمومی دامن‌گیر خواص هم می‌شود. اگر مطالبات چندان ثمربخش نیست، آفت اصلی‌اش این مساله است. فضای مجازی برای این کار مناسب نیست و بحث‌ها باید رودررو صورت بگیرد. به عنوان پیش‌نیاز، باید آسیب‌شناسی کرد که چرا ما این‌گونه هستیم؟ مساله را نباید به مطالبات محدود کرد. باید مساله‌سازی و مساله‌پردازی هم بکنیم. مسائل باید محک بخورند و کارشناسی‌شده به وزارت علوم ارائه شوند.

اردشیر منصوری، دانش‌آموخته‌ی فلسفه‌ علم، با توجه به افتراق نام‌هایی که در این فهرست به چشم می‌خورد، گفت: «ما»یی که پای آن برگه را امضا کرد چه نامی می‌تواند داشته باشد؟ از این فهرست نمی‌شود یک «ما»ی سازمان‌یافته درآورد. اگر خیلی صریح بخواهیم بگوییم در این لیست از اعضای کنفدراسیون‌های دانشجویان در دهه‌ی پنجاه تا رئیس سازمان سمت متوجه شده‌اند که اگر طرف دیگری در انتخابات به قدرت برسد، به نفع مملکت نیست. این مساله توانسته است این چسب را بین ما ایجاد کند. اما این چسب نمی‌تواند برای همیشه بقا داشته باشد و طبیعی هم هست. از این «ما» چه انتظاری می‌توان داشت؟ می‌توان آن را کف ظرفیت درنظر گرفت و حال باید دید می‌توان از این کف به خانه‌ی فیلسوفان رسید؟ تلقی من این است که برای این «ما»، به مثابه‌ی‌ جنبش اجتماعی، می‌توان سالگرد گرفت. بیانیه‌ای و مصاحبه‌ای از چهره‌های شاخص فهرست گرفت برای این‌که حداقل «ما» را حفظ کنیم و ببینیم در آینده چه می‌شود. در درجه‌ی بالاتر، با کاهش افراد می‌تواند حلقه تشکیل داد. اگر شهر کتاب بتواند یک حلقه ایجاد کند و گروه مطالعاتی فیلسوفان شکل گیرد، دیگر نمی‌توان توقع داشت ۲۶۰ نفر بیایند اما می‌شود امید داشت مثلاً ۵۰ نفر بیایند که انگیزه دارند و روند کار و انتخاب کار به گونه‌ای است که فیلسوفان جمع شوند و با هم گفت‌وگو کنند. این حلقه کاملاً غیردولتی است و به مجوز هم نیاز ندارد. حلقه‌ها در جامعه انرژی‌هایی آزاد می‌کنند که بقیه‌ی نهادهای اجتماعی شاید آن کاربرد را نداشته باشند. یک درجه بالاتر از حلقه، مؤسساتی است که با انتخابات حضور افراد را مشخص می‌کنند، یعنی تشکلی سازمان‌یافته و قانون‌مند. شاید خانه‌ی فیلسوفان بتواند اسم مناسبی باشد برای چنین حلقه‌ای.

منصوری درباره‌ نظارت فیلسوفان بر دولت گفت: جمع ما امضاکنندگان می‌توانیم بگوییم رئیس جمهوری که انتخاب کردیم خواه‌ناخواه مجری تغییر است و ما فیلسوفان می‌خواهیم درباره‌ تأثیر تغییری که مدیریت می‌کند، نظر بدهیم. اسم این مطالبه نیست بلکه حساسیتی است که فیلسوفان نشان می‌دهد به تغییراتی که دولت ایجاد می‌کند. سیاست‌گذاری دولت در چند دوره‌ی اخیر به دست مهندس‌ها و پزشک‌ها بوده و فقط زیرمجموعه‌ی آن‌ها افرادی بودند که فلسفه و علوم انسانی می‌دانستند. این مسائل را می‌توان به عنوان مطالبات صنفی مطرح کرد. نکته‌ی دیگر ویژه‌نامه‌ای است که می‌تواند در کوتاه‌مدت تدوین شود و با افرادی که این نامه را امضا کردند مصاحبه شود و سعی شود آنان به این پرسش پاسخ بدهند که نقطه‌ی عزیمت ذهنی آن‌ها برای امضا و ورودشان به عرصه‌ی انتخابات چه بوده است. این ویژه‌نامه می‌تواند برای عرضه در اختیار مخاطبان قرار بگیرد.

هومن پناهنده، مترجم و ویراستار متون فلسفی، با بیان این مطلب که مطابق نظر بسیاری از فیلسوفان، مهم‌ترین وظیفه‌ی فلسفه نقد است، تصریح کرد: من فکر می‌کنم این نقد از طریق گفت‌وگو انجام می‌شود و حاصل هم مطالبه است، مطالبه‌ای که می‌شود از دولت داشت. یک‌باره به طور طبیعی مطلبی مطرح می‌شود و در جامعه چنان قدرتی می‌یابد که تبدیل به مطالبه می‌شود. من طرفدار این تعبیر از مطالبه‌ام. اما این‌که عده‌ای جمع شوند و فکر کنند عقل برترند و به نتایجی رسیدند و آن را با نظم غیراجتماعی مطرح کنند، شدنی نیست. معقول نیست قومی خودشان را در حدی بدانند که از دیگران بخواهند برایند آرای‌شان را اجرا کنند. اما اگر واقعاً در چنین جلساتی چیزی چکش بخورد و عناوینی مطرح شود و بازتاب اجتماعی بیابد، مطالبه شکل می‌گیرد. من طرفدار این جریان هستم. امیدوارم این جلسات شکل بگیرد و درباره‌ خانه‌ی فلسفه هم باز معتقدم که این ایده باید در جلسات چکش بخورد و مختصات و حد و حدود آن مشخص شود. سنگ بنای ادامه و به بار نشستن این ایده تشکیل جلسات با نظم بیشتر است.

مقصود فراستخواه، دانش‌آموخته و محقق فلسفه و سیاست‌گذاری آموزشی، با اشاره به بی‌توجهی به مفهوم نهاد در جامعه‌ ما گفت: یکی از مشکلات جامعه ما این است که نهاد در جامعه‌ی ما شکل نمی‌گیرد. این‌جا دچار مشکل شکل و محتوای زیملی(ذهنیت و عینیت) هستیم. شما با یک معنا وارد می‌شوید، وقتی می‌خواهید به خودتان فرم بدهید و خودتان را تأسیس کنید، هم می‌خواهید یک کار مهم کنید هم در معرض قرار بگیرید. یعنی پارادوکسی در این‌جا وجود دارد و شما در واقع قربانی هنرمندی خودتان می‌شوید. شکلی که ایجاد می‌کنید، شما را آیینی می‌کند. اما، به نظر من، باز بهتر است که حتماً نهاد تأسیس کنیم. لازم است این کار از جلسه و دعوت خارج شود و مجمعیت یابد. مؤسسان باید شأن مؤسس خود را فربه کنند و ارتقا بدهند. اگر شما بتوانید مؤسس بشوید و افرادی را دعوت کنید، مجمع شکل می‌گیرد. در مجمع باید عضوگیری صورت بگیرد و عضو باید هزینه بپردازد. اعضا رأی می‌دهند و کسانی را برای مدیریت انتخاب می‌کنند. تأکید اول من این است که بدون افتادن در ورطه‌ی فرمالیسم، شکل را جدی بگیریم. حتماً نهادینه بشویم. با کردار اجتماعی و فلسفیِ خودمان سعی کنیم دوگانه‌یمساله‌ی شکل و محتوا را حل کنیم. نباید خیلی تماتیک پیش برویم. موضوعات مختلف قدری کار را تفننی می‌کند و ما باید پروبلماتیک حرکت کنیم. می‌دانیم که فلسفه‌ورزان کلمات را دشوار می‌کنند. شأن یک فلسفه‌ورز، بیش از مطالبه است؛ یعنی مطالبه را دشوار کردن است. پرسش و تأمل در باب خود مطالبه است. بخشی از نگون‌بختی جامعه‌ی ایران از مطالبات برخاسته است. آیا کسانی هستند که در مطالبه تأمل کنند؟ از فلسفه‌ورزان بیشتر انتظار می‌رود که مطالبه را دشوار کنند.

فراستخواه درباره‌ اهمیت الگوهای بینارشته‌ای تصریح کرد: منطقه‌های مرزی بسیار مهم است. باید بتوانید در نقطه‌های مرزی و ژانرِ «بینا» فعالیت کنید. فضاها و تفکر گفت‌وگویی در جامعه‌ی ما کم و محدود است. فیلسوف درباره‌ حکومت چه حرف‌هایی دارد؟ یکی از مشکلات فلسفه این است که با دنیای روزمره‌ی مردم و زیست مردم، مثلاً الگوی مصرف، فاصله دارد. ما باید بتوانیم از طریق مکالمه و دشوار کردن فعالیت، این مفاهیم روزمره را مساله کنیم. قدری پیش برویم، ولی خیلی تماتیک پیش نرویم. از یک مساله شروع کنیم. کار پویش از مساله‌ی ایران و وضعیت بحران در ایران شروع شد اما به نظرم نقطه‌ بسیار ضعیفی بود. آن نقطه را به عنوان نقطه‌ی هویت در نظر نگیرید چون نقطه‌ی خوبی برای فلسفه نیست. شما می‌توانید از خودتان تعریف بهتر و غنی‌تری بکنید. لازمه‌اش این است که منطقه‌ی مرزی را در نهاد یا مؤسسه‌ای که تأسیس می‌کنید در نظر بگیرید و مراقب باشید که حتماً این نهاد تأسیس شود. من خودم دوست دارم به عنوان عضو در این جمع حضور داشته باشد، نه مخاطب یا متکلم. اول باید مکانی ایجاد کرد که در آن ایستاد. بعد در آن مکان یک پایداری و دوام ایجاد کرد، بدون آن‌که آیینی و فرمال شود. باید بیش از این‌که خودمان را با موضوعات تعریف کنیم با مساله مواجه شویم. خیلی هم درگیر جامعیت نشویم و مسائل را موردی حل کنیم.

دکتر محسن زمانی، پژوهشگر و استاد فلسفه در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی، درباره‌ نظارت اهل فلسفه بر روندهای غیرمنصفانه در حوزه‌ی فلسفه گفت: اگر برای ما در نامه امضاشده چیزی جالب بود، این بود که طیف وسیعی را دربرگرفت. پس احتمالاً چیزی که برای ما جالب بود، وسعت بود. به این دلیل، باید برویم دنبال نهادی که وسعت را بهتر تأمین کند. خلأ اهل فلسفه انجمن صنفی است. ظاهراً آنچه کمابیش بین سخنرانان مشترک است، مطالبات صنفی است. ما، به عنوان اعضای حرفه‌ی فلسفه، اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی، منافعی داریم. کار انجمن‌های صنفی این است که چشم ناظری باشند که منصفانه بودن روندهای ذی‌مدخل را تضمین بکنند. ما در امور فلسفه‌ی خودمان روندهایی در دانشگاه داریم. چه چشم ناظری به منصفانه بودن این روندها نگاه می‌کند؟ این امری است که همه‌ی فلسفه‌ورزان را می‌تواند گردآورد. من موافق‌ام که هر کسی بتواند با حداقل معیارها عضو این مجموعه باشد. این مجموعه حتماً باید مجمع عمومی داشته باشد و کل مجموعه مشخصاً ناظر منصفانه بودن روندها باشد. ما اول باید این روندها را رصد کنیم و بعد آن‌قدر فراگیر شویم که دولت‌ها مجبور شوند ما را به عنوان چشم ناظر بی‌طرف برای منصفانه بودن این روندها نگاه کنند. ما باید به دولت‌ها تحمیل شویم. ما چیزی از دولت نمی‌خواهیم و نباید بخواهیم. دولت با مراجعه به ما منصفانه بودن خودش را به جامعه اثبات می‌کند. به همین دلیل، هیچ دریافتی نباید از دولت در کار باشد.

دکتر زهرا مبلغ، پژوهشگر فلسفه در پژوهشگاه علوم انسانی،درباره‌ غفلت از مفهوم علوم انسانی تصریح کرد: ما اصلاً صنف نیستیم. این‌که ما اسم خودمان را صنف بگذاریم، اشتباه فلسفی است. ما قرار نیست خدماتی ارائه دهیم و در قبال آن مزدی بگیریم. همه‌ی مسائلی که اشاره شد به مشکل بزرگ‌تری برمی‌گردد که ما همیشه نادیده گرفته‌ایم و خودمان هم خواسته‌ایم که دیده نشود: تعریف علوم انسانی. ظاهراً در این مملکت علوم انسانی نداریم. از هیچ فیلسوفی هم خواسته نشده است که علوم انسانی را تعریف کند و هیچ فیلسوفی هم چنین اهتمامی ندارد. پایان‌نامه‌ها تکه‌پاره‌اند با موضوعاتی که هیچ ربطی به علوم انسانی و مشکلات مملکت ندارد. ما، به عنوان فیلسوفان، خیلی خاموش و ساکت در جزیره‌های خودمان کار می‌کنیم؛ در جمع شدن با هم و به ثمر رسیدن یک فکر، همیشه شکست خورده‌ایم. یاد گرفته‌ایم پراکنده باشیم و دیده نشویم. از دوربین‌ها، کتاب‌ها و روزنامه‌ها دورتر و دورتر شده‌ایم و دولت‌ها نخواسته‌اند از ما استفاده کنند. واقعاً شورای تحول علوم انسانی چه می‌کند؟ آیا قرار نیست از فیلسوفان دعوت شود که بر آن نظارت کنند؟ در شورای اعتلای علوم انسانی چه کسانی حضور دارند؟ چه کسی قرار است علوم انسانی را تعریف و نقد کند. ما خودمان باید در خانه‌ی فلسفه جمع شویم و جمع شدن را بیاموزیم، و بعد به این فکر کنیم که قرار است علوم انسانی در این مملکت چه کند. چندین سال است که در سخنرانی‌های سیاسی علوم انسانی مورد حمله قرار می‌گیرد و هیچ‌کس هم پاسخی به آن‌ها نمی‌دهد. ما خیلی جدا از هم فعالیت می‌کنیم. اگر قرار است کسی علوم انسانی را تعریف و نقد کند، کار همین فیلسوفان است.

دکتر مرتضی قرایی، استاد فلسفه ،با اشاره به این‌که فلسفه آرایشگری است که سرِ همه را می‌تراشد و گویی بنا نیست کسی سرش را بتراشد، گفت: اگر مطالبات صنفی مطرح کردید، به نظرم در حق فلسفه ظلم کرده‌اید. نه این‌که مطالبات صنفی نداریم و نداشته باشیم؛ به نظرم باید از این فراتر برویم. مهم‌ترین کار فیلسوف تأمل و تفکر است و بزرگ‌ترین متفکران جهان هم کسانی بودند که مهم‌ترین مساله‌ها را مطرح کردند نه این‌که مهم‌ترین پاسخ‌ها را دادند. بنابراین، مبنایی را تعریف کنیم که برای چه گرد هم آمده‌ایم. باید چیزی باشد که ما را گرد هم بیاورد. خیلی به محتوا پرداختیم. به نظر من، این‌ها همه مال بعد است. الآن باید چیزی شکل بگیرد؛ مساله‌ها در آینده خودبه‌خود تعیین می‌شود. بقیه‌ی بحث‌ها مال بعد است. الآن باید درباره‌ چارچوب عملی، که دور هم بیاییم و این‌که چرا دور هم بیاییم، مسائلی را مطرح کنیم. به گفته‌ی دکتر فراستخواه، باید در ابتدا چسبی ما را به هم بچسباند و بعد مسائل بعدی پیش بیاید و درباره‌اش فلسفه‌ورزی شود. شأن این جمع، اگر بخواهد شکل بگیرد، شأن فلسفیِ کار است. طرح مساله به گمان من مهم‌تر از پاسخ به آن است. اولین قدم نگاه کارکردی به این جمع است؛ یعنی اینکه چه کسانی با چه عنوانی قرار است کنار هم جمع شوند؟

دکتر روح‌الله کریمی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی، با اشاره به این‌که مشهور است سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد تصریح کرد: نهایتِ آن‌چه ما می‌خواهیم تأسیس کنیم شاید این باشد که ما هم می‌خواهیم فلسفه را از آسمان به زمین بیاوریم. به جای این‌که دیگران برای ما تصمیم بگیرند،به جای این‌که وزارتخانه برای ما تصمیم بگیرد، قرار است خودمان تصمیم بگیریم برای امری که به آن مشغول‌ایم. اگر آن نهادهایی که باید، تا الان تأسیس شده بود، الآن فلسفه‌ای برای تأسیس خانه‌ی فلسفه وجود نداشت ولی ظاهراً الآن دیگر نهادهای مربوط کارکردشان را از دست داده‌اند و این احساس پدید آمده که شاید ما باید بتوانیم برای خودمان تصمیم بگیریم. شاید ما خودآگاه شده‌ایم و از تأثیرگذاری‌مان برای خودمان و جامعه آگاهی داریم. اگر به این خودآگاهی رسیده باشیم، قطعاً این مجموعه شکل خواهد گرفت. خانه‌ی‌ فلسفه، اگر تأسیس شود، می‌تواند به بسیاری از مسائل دانشگاهی ونیز چاپ کتاب کمک کند. نیازها ما را به این باور می‌کشاند که این تأسیس لازم است و در آن می‌توانیم در کنار هم حداقلِ کارهایی را که می‌توان انجام داد، انجام دهیم. بنابراین، خانه‌ی فلسفه هم می‌تواند فلسفه و اهل فلسفه را در ایران با مسائل اجتماعی مرتبط کند هم می‌تواند موجب شود که امور فلسفه را به دست خود اهل فلسفه بسپارد، یعنی به جای آنکه متخصصان دیگر رشته‌ها و نصب‌شدگان از بالا برای فلسفه تصمیم بگیرند، اهل فلسفه خود امورشان را رتق‌وفتق کنند.

علی‌رضا صالحی، محقق و مترجم فلسفه، با اشاره به پژوهشی که در زمینه‌ی بنیادگرایی صورت گرفته و حاضر نبودن اهل فلسفه و علوم انسانی در بین گروه‌های بنیادگرا، گفت: در تحقیقاتی که در زمینه‌ی بنیادگرایی و ظهور گروه‌هایی مثل داعش صورت گرفته است، مشخص شده که از اهل علوم انسانی به‌ندرت کسی به این جریان‌ها پیوسته و در میان اهل علوم انسانی، حتی یک نفر فلسفه‌خوان در میان این افراد پیدا نمی‌شود. پس توانایی اهل فلسفه کم نیست. از قدرت نقادی اهل فلسفه همه‌جا می‌توان استفاده کرد. فراگیر بودن این جمع حتماً در مؤثر بودن آن نقش دارد. بعد از چند دهه کار فکری کردن، الآن این پختگی را پیدا کردیم که می‌شود روی خط مشی‌های کلی، روش‌ها و جهت‌گیری‌های اساسی توافق کرد. اگر اهل فلسفه این عقلانیت را از خود نشان ندهند، از بقیه‌ی جامعه چه انتظاری می‌توان داشت؟ به نظر من، مستقل بودن و غیردولتی بودن خیلی مهم است. در جوامعی مثل جامعه‌ی ما شاید انجام دادن این کار بدون حمایت‌ها ممکن نباشد اما مهم است که جهت‌گیری‌ها، انتخابات و تصمیم‌گیری‌ها در دست جامعه‌ی فلسفی باشد. این نهاد حتماً باید غیرعلمی ـ غیرپژوهشی باشد، از بس که در کشور ما علمی ـ پژوهشی بودن به یک مساله‌ی بی‌خاصیت تبدیل شده است.

ما بین بُعد عملی و نظری همیشه در نوسان بوده‌ایم. اگر به سابقه‌ی خودمان در فلسفه برگردیم، می‌بینیم که چند قرنی بُعد نظری فلسفه بر بُعد عملی آن چربید. همین‌طور که پیش رفتیم، حکمت عملی افول کرد. انگار فیلسوفان به دلایل متعدد خودشان را از نظر دادن در امور عملی معاف کردند. این بحث‌ها در رشته‌هایی مثل علوم سیاسی بیشتر مطرح است. اما ما برای این‌که مفید بودن فلسفه را برای جامعه نشان دهیم باید حتماً دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی و بُعد عملیِ فلسفه را، که می‌تواند مثلاً در فلسفه‌ی اخلاق مطرح شود، بازیابی کنیم. جوّ فلسفی ایران در منطقه‌ی خاورمیانه، اگر بی‌نظیر نباشد، کم‌نظیر است. باید از این جو استفاده کنیم.

در پایان این جلسه، امیرحسین خداپرست به جمع‌بندی نکات مطرح شده پرداخت و گفت: نقاط مشترک در بحث‌ها زیاد بود و می‌توان از آن‌ها استفاده کرد و نقاط افتراق را هم کنار هم گذاشت و سنجید. ما در سنتی هستیم که در کار جمعی مشکل دارد، این مشکل در بین عموم مردم و خواص هر دو به چشم می‌خورد. امیدوارم زمینه‌ای که با انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت کمک کند به ما که به عنوان اهل فلسفه کار جمعی را شروع کنیم. در این قضیه می‌توانیم کمک بگیریم از تجربه‌ی اشخاص و فیلسوفانی که در مغرب‌زمین کار جمعی را جدی می‌گیرند و خودشان اهل کار اجتماعی‌اند و آن را کسر شأن‌شان نمی‌دانند. همچنین، باید از نهادهای مشابهی که خارج از ایران هستند و فعالیت‌های مشابهی دارند کمک بگیریم و، در عین حال، از گروه‌های علمی ـ فرهنگی داخلی، مثلاً اهل ادبیات و جامعه‌شناسان، و کمک نهادهایی مثل شهر کتاب استفاده کنیم. در نهایت، همان‌طور که دکتر فراستخواه گفت،باید «بینا»ها را جدی بگیریم تا امکان تعامل بیشتر شود. همه‌ی این‌ها البته با محوریت دغدغه‌ی اجتماعی است. این جمع بر اساس یک دغدغه‌ی اجتماعی شکل گرفته و باید در آن پایدار بماند، ولو این‌که خود ما دغدغه‌ی فلسفه را هم به منزله‌ی رشته‌ی علمی و فعالیت حرفه‌ایداریم.

وقتی بحث مشارکت در انتخابات در بین ما مطرح شد، متوجه شدم در ذهن برخی از دیگر استادان و پژوهشگران فلسفه هم این سؤال وجود داشته که «چرا اهل فلسفه اقدام اجتماعی نمی‌کند؟» فعالیت جمعی شکل‌گرفته از سوی ما می‌تواند باعث شود اهل فلسفه منزلت اجتماعی بیابند، بدین‌معنا که ما حضور داریم، اهل نقد هستیم و فعالیت‌مان صرفاًدر حد امضای بیانیه نیست. ما حتی نقاد همان کسانی هستیم که از آن‌ها حمایت کردیم.

کد خبر 375310

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha